روزگار دوزخی کارخانه قند یاسوج

کارخانه قند یاسوج با سابقه‌ی نیم قرن فعالیت، پیرتر‌ین صنعت استان کهگیلویه و بویراحمد می‌باشد. سال ۴۴ در دوران پهلوی در یکی از بهترین نقاط یاسوج کلنگ‌زنی آن آغاز و در سال ۴۶ با دریافت ۱۵ هزار تن چغندر فعالیتش را آغاز کرد. هم‌زمان با آغاز فعالیت کارخانه، زمین‌های اطراف آن و بخش‌های زیادی از دشت آن منطقه به زیر کشت چغندر رفت.

کارخانه‌ای که سال‌های متمادی درگیر تعطیلی و راه‌اندازی مجدد بود و شرایط به وجود آمده از همه بیشتر کام کارگران این کارخانه را تلخ کرده است. در تمامی این سال‌ها، ماهی نبوده که کارگر کارخانه قند با آرامش و امنیت خاطر به زندگی خود بپردازد. مدام درگیر اعتراض و اعتصاب بوده است. مسئله آن‌قدر طول کشیده است که در دو دهه‌ی اخیر یکی از شعارهای اصلی نمایندگان یاسوج برای راه‌یابی به مجلس، راه اندازی مجدد کارخانه قند و بازگشت به کار کارگران بیکار این کارخانه بود.

این کارخانه از سال ۴۶ تا ۶۲ با کاشت چغندر و بهره‌برداری از آن به تولیدات خود ادامه داد. در سال ۵۱ همه دارایی‌هایش به سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و در سال ۵۲ به شرکت شهدساز ایران واگذار شد. در سال ۶۲ مصوب شد که کارخانه با عنوان جدید «شرکت فراورده‌های غذایی قند یاسوج (سهامی خاص)» به فعالیت خود ادامه دهد. در پایان دهه‌ی ۶۰، در پی بی‌توجهی به مطالبات کارگران و کشاورزان و عدم تولید، کارخانه را به علت زیان‌ده بودن تعطیل کردند.

سال ۷۱ سهام پایه کارخانه با زدوبند به قیمت سال ۴۵ در نظر گرفته شد و طی قراردادی ۶۳ درصد سهام متعلق به سازمان صنایع ملی ایران به اشخاصی حقیقی فروخته شد. ولی به گفته‌ی افراد محلی، خریدار اصلیْ کارخانه قند مرودشت بود. ماجرای زدوبند در دادگاه بررسی شد و مدیران ارشد سازمان صنایع، مدیرعامل کارخانه قند و خریداران زندانی شدند. البته تنها بعد از هفت سال حکم واگذاری ابطال شد.

بعد از مدتی کارخانه اعلام ورشکستگی کرد و توانست به همین بهانه کارگران خود را اخراج کند و مطالبات آن‌ها را نپردازد.

واگذاری‌های مکرر

دور واگذاری‌های بی‌پایان قندی که به کام کارگرانش هلاهل بود و به کام هر سرمایه‌داری نبات، شروع شده بود.

سال ۷۳ کارخانه از مالکیت سازمان صنایع ملی ایران خارج و به موسسه خیریه نمازی، مالک کارخانه قند مرودشت، واگذار شد. بخش خصوصی در سال ۱۳۸۰، ۶۳ درصد از سهام کارخانه را از موسسه نمازی خرید و مابقی سهام به سایر اشخاص حقیقی و حقوقی از جمله کارگران رسید. سال ۸۳ مالک اعلام ورشکستگی کرد و به بهانه‌ی ورشکستگیْ حقوق کارگران را پرداخت نکرد. در سال ۸۳ اولین تعطیلی رسمی رخ داد. کارخانه هفت سال تعطیل رسمی بود. با شکایت دولت، در سال ۱۳۹۰ مالکیت خصوصی نفی و حکم به نفع دولت صادر شد.

در همان سال ۹۰ سازمان گسترش صنایع ایران برای نوسازی و افزایش ظرفیت تولید کارخانه هفده میلیارد تومان اعتبار اختصاص داد. اما به گفته کارگران کارخانه، نه خبر از نوسازی آن‌چنانی و نه افزایش ظرفیت و پرداخت حقوق بود.

در پایان دولت دهم در سال ۹۱، دولت به علت بدهی‌های خود به بانک، ۸۳ درصد از کارخانه قند را به بانک تجارت واگذار کرد. در زمان واگذاری بانک تجارت قول رونق تولید داد ولی بانک یک بنگاه اقتصادی بود و دنبال سود بیشتر. برایش اهمیتی نداشت که کارگران بیکار شوند.

دولت تدبیر و امید معترض رد دیون دولت قبل شد و اعلام کرد بانک‌ها نباید مالک کارخانه باشند و همین هم بهانه‌ای برای به مزایده گذاشتن کارخانه توسط بانک تجارت شد. قابل ذکر است در این مدت که کارخانه در اختیار بانک تجارت بود، با وجود دریافت تسهیلات رونق، در دو سال ۹۳ تا ۹۵ هیچ گونه تولیدی نداشت. ۳۰۰ کارگر آن با سابقه ی ۱۷ تا ۲۵ سال تقریبا بیکار شدند و تنها کارگران بعضی از بخش‌های اداری و نگهبانان در کارخانه بودند. ۱۰۰ نفر از کارگران فصلی اخراج شدند که تنها ۴۰ نفر توانستند از مزایای بیمه بیکاری استفاده کنند. از سال ۹۳ تقریبا همه روزه کارگران جلوی کارخانه تجمع داشتند.

بالاخره پس از سال‌ها تعطیلی و نیمه تعطیل بودن کارخانه که از سال ۹۴ چندین بار به مزایده رفته بود و در روزنامه‌های رسمی آگهی شده بود، بدون اطلاع کارگران که سهام‌دار ۲۳ درصد از کارخانه بودند، درخرداد سال ۹۵ فردی به نام لهراسب باقری که به عنوان کارآفرین برتر کهگیلویه و بویراحمد شناخته شده بود، با ۸۰۰ میلیون تومان بالاتر از قیمت مشخص شده برنده مزایده شد. ایشان در مصاحبه با خبرگزاری‌ها عنوان می‌کرد: «کارخانه قند یاسوج را به دلیل عشق شخصی‌ام به خود کارخانه و صنعت کهگیلویه و بویراحمد خریدم»! و البته با قیمت سال ۴۸ ایشان به علایق شخصی‌شان پرداختند.

بد نیست بدانیم این بار مالک جدید کارخانه قند از قضا کسی نبود جز رییس اتاق تعاون استان. بله!

لهراسب باقری رییس اتاق تعاون استان کهگیلویه و بویراحمد و مالک مجتمع تولیدی صنعتی بین‌المللی دنا صنعت و مجتمع بزرگ تفریحی رفاهی ورزشی و اقامتی آزادی باقری بود.

در مرداد همان سال حدود ۴۰ نفر از کارگران باقی مانده کارخانه قند یاسوج که در بخش‌های فنی، اداری، مالی، نگهبانی کار می‌کردند در اعتراض به عدم دریافت دستمزد و مزایای خود اعم از اضافه کار، حق ماموریت، حق لباس و حق خواروبار از بهمن سال ۹۳ و عدم واریز حق بیمه سازمان تامین اجتماعی از ۱۱ مرداد به مدت هشت روز تجمعاتی را در محوطه کارخانه برگزار کردند و از ورود مدیرعامل به کارخانه جلوگیری کردند.

در تجمع آبان ۹۵، کارگران از ورود حبیبی مدیرعامل کارخانه (کارخانه هنوز رسما تحویل باقری داده نشده بود) به کارخانه جلوگیری کردند و مدام یا جلوی کارخانه و یا جلوی بانک تجارت تجمع می‌کردند.

در دی ماه ۹۵ واگذاری و جلسات تودیع و معارفه صورت گرفت. باقری کارخانه‌ای با ظرفیت هزار تن چغندر و ۳۵۰ تن شکر خام را تحویل گرفت و مدعی شد ۵۷ میلیارد تومان بدهی از قبل کارخانه را پرداخت می‌کند.

این بار شعار باقری در جلسه تودیع و معارفه راه‌اندازی مجدد، افزایش ظرفیت تولید و توسعه هرچه سریع‌تر کارخانه بود و تنها راه‌حل برای درمان دردهای کارخانه قند، دادن کار به کاردان و بخش خصوصی توانمند اعلام شد. این خصوصی‌سازی چیزی نبود جز وانهادن سرنوشت صدها خانواده کارگری به کارآفرینی که از قضا مثل سرمایه‌داران قبلی چیزی جز سود برایش مهم نبود. مالک جدیدی که در جلسه‌ی واگذاری کارخانه با وقاحت تمام اعلام کرد: «۲ سال است که کارخانه تعطیل است و تولیدی نداشته است. دلیلی ندارد به کارگران حقوقی پرداخت شود.»

در دی ماه، کارگران قند یاسوج بیش از ۱۰ روز در اعتراض به عدم دریافت دستمزد و مزایای مزدی مهر، آبان و آذر ۹۵، عدم پرداخت مزایای مزدی ۹۳ و ۹۴ و تعطیلی تدریجی این کارخانه مقابل کارخانه قند یاسوج تجمع کردند.

همچنین جمعی از بازنشستگان و کارگران تعدیل شده کارخانه که صاحب ۱۳ درصد از سهام این کارخانه بودند، در اعتراض به فروش این کارخانه توسط بانک تجارت مقابل ساختمان مرکزی این بانک در یاسوج تجمع برپا کردند.

قدم کارفرمای جدید خیر بود و در پایان سال ۹۵، هفت نفر از کارگران قراردادی به‌جا مانده از همان تعداد کم، اخراج شدند و نامه تعدیل آن‌ها به واحد اداری داده شد.

سال ۹۶ هم با اعتراض به بی‌توجهی کارفرمای کارخانه به پرداخت مطالبات‌شان یا جلوی کارخانه یا جلوی استانداری و فرمانداری شروع شد و ادامه یافت. با همین اعتراض‌ها و تجمع‌ها مالک جدید مجبور به پرداخت برخی مطالبات به شکل نصف و نیمه‌ می‌شد.

در مصاحبه‌ای مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی کهگیلویه و بویراحمد با ایلنا عنوان کرده بود: «بحث کارگران کارخانه قند به معضلی برای استان تبدیل شده و البته تجمع کارگران این کارخانه غیرقانونی است»!

هر کسی آمد، حرف از زیان‌ده بودن و تجهیزات قدیمی کارخانه و نیاز به بازسازی و رونق زد و با همین حرف‌ها و زدوبندهایش اعتبارهای میلیارد تومانی را گرفت و کارگران ماندند و روز سیاهشان و سفره‌های خالی‌شان.

سال ۹۷ و ۹۸ هم به شکایت و تجمع گذشت تا سال ۹۹ که تجمعات اخیر کارگران برای حکم نهایی ابطال واگذاری و مطالبات مزدی در مقابل استاداری برپا می‌شد.

کارگران آگاه بودند که واگذاری کاملا غیرقانونی و با زدوبند صورت گرفته است و کارفرمای جدید فرقی با کارفرماهای قبلی ندارد و این یکی هم اگر چه بومی استان است ولی برای سود بیشتر هر بلایی سر کارگر می‌آورد. حالا می‌خواهد کارگر یاسوجی باشد یا مشهدی یا کرد. او سود را می‌شناسد. کارگران شروع به شکایت و اعتراض و تجمع کردند و البته پرونده فساد مالک جدید در جای دیگر و محکوم شدن ایشان به سه سال زندان و بلاتکلیفی کارخانه هم مزید برعلت بود (مثل کارگران، همه‌ی سرمایه‌داران هم شباهت‌هایی با هم دارند. انگار قصه‌ی اسدبیگی مالک هفت تپه دارد روایت می‌شود).

پس از تحقیقات و بررسی‌های صورت گرفته برای همه مشخص گردید که در فرایند واگذاری کارخانه تخلف صورت گرفته، از جمله جعل اسناد. دادسرا با ادله و استناد به اسناد و مدارک در ۱۱ شهریور ۹۸ اقدام به صدور رای بدوی کیفرخواست و استرداد کارخانه و ابطال واگذاری نمود اما مدیرعامل کارخانه درخواست دادگاه تجدید نظر را داد.

در تیر ماه امسال رای نهایی دادگاه بر ابطال واگذاری صادر شد.

خطر بیخ گوش کارگران

با اعلام رای نهایی، جمعی از کارگران کارخانه با حضور در جلوی دادگستری کهگیلویه و بویراحمد از آیت‌الله رئیسی و مجموعه قضایی استان قدردانی کردند. نکته‌ی قابل توجه این است که کارگران خود عنوان می‌کردند که این تجمع با بقیه‌ی تجمع‌های ما متفاوت است.

بله عزیزان، کاملا چنین تجمعی متفاوت از بقیه‌ی تجمع‌های صورت گرفته‌ی این چند سال شما می‌باشد. باید پرسید که تجربه‌ی این چند سال بیکاری و بی‌خانمانی را مگر چه کسی بر دوش می‌کشد بجز خود شما و خانواده‌هایتان. این‌ها دقیقا می‌دانند چه برسر شما آمده و تا جایی که منفعت‌شان باشد با شما همراهی می‌کنند.

موضوع تمامی اعتصابات و تجمع‌های کارخانه قند مثل هزاران اعتصاب و اعتراض در گوشه و کنار جهان چیزی جز تامین شرایط انسانی برای یک زندگی بهتر نیست. مطالباتی چون عدم معوقه مزدی، افزایش دستمزد، عدم اخراج، حق بیمه و درمان و ….

اینها همه و همه تنها مطالبات صنفی کارگران می‌باشند. هر حرکتی از سمت کارگران زیر ذره‌بین تمامی نیروهای اجتماعی و سیاسی درون و بیرون حاکمیت است.

سرمایه‌داری و مدافعان آن هیچ‌گاه بدون غرضْ به کارگران روی خوش نشان نمی‌دهند. هر جناحی در داخل یا خارج می‌داند که برای آینده‌ی پیش رو، بدون ائتلاف با طبقه‌ی کارگر شانسی برای ایجاد تغییر به نفع خود را نخواهد داشت. مانند نمایشی که در درون حکومت با ادبیاتی مانند محرومان جامعه، زحمتکشان جامعه شکل گرفته است. تمامی نماینده‌های احزاب سرمایه‌داری از دانشجویان عدالت‌خواه گرفته تا قوه قضاییه و دم و دستگاهش و بی‌بی‌سی و هرانا می‌دانند که بدون این ائتلاف جایگاه دلخواه را به دست نمی‌آورند. همه‌ی این‌ها گرگی در پوست میش‌اند که دغدغه‌ی طبقه‌ی کارگر گرفته‌اند و البته بی‌دلیل دغدغه‌مند نشده‌اند. احزاب درون کشور به خوبی می‌دانند که برای هر پیروزی بر جناح رقیب نیاز به حمایت طبقه‌ی کارگر دارند و خارج‌نشینان هم به خوبی می‌دانند اگر فردا روزی شانس به آن‌ها رو کند طبقه‌ی کارگر است که می‌تواند پیاده نظامش باشد.

اگر سری به سایت‌های این احزاب بزنید بیشتر متوجه این خطر می‌شوید. سایت دانشجو و هرانا و بی‌بی‌سی و ایلنا و ایسناهای ضد کارگری.

در خط به خط سایت دانشجو که در مورد مسئله‌ی کارخانه قند یاسوج نوشته است جایی نمی‌بینیم که این ابطال رای را ذره‌ای نتیجه‌ی این تجمع‌ها و اتحاد کارگران بداند. آن‌ها تجمع‌ها و پیگیری‌های بسیج دانشجویی و امام جمعه و مسئولان قوه قضاییه را موثرمی‌دانند و کاملا تاکید دارند که اگر آن‌ها نبودند مسئله راه به جایی نمی‌برد و جالب است که آن‌ها دارند مطالبات کارگران را تعیین می‌کنند.

آیا واقعیت همین است که این رسانه‌های ضد کارگری می‌نویسند؟

کارگران باید باور داشته باشند که اگر اعتراضشان راه به جایی برده است نتیجه‌ی تلاش و استواری خودشان بوده است، و تنها در نتیجه‌ی اراده‌ی جمعی آن‌ها بوده که این دست‌آورد حاصل شده و در آینده هم این همبستگیِ آن‌هاست که این چنین دست‌آوردهایی را حفظ می‌کند. این واقعیتی است که تلاش برای جلب حمایت و رضایت این جناح یا آن جناح باعث تضعیف این همبستگی می‌شود و راه را برای سواستفاده احزاب و جناح‌ها باز می‌کند.

پیروزی کارگران در گروی اتحاد با بقیه‌ی کارگران هم طبقه‌ای خود می‌باشد. کارگران باید بدانند که اتحادشان نیرویی است که پشت هر دولت و حکومتی را می‌لرزاند.

در همین گیرودار رای نهایی ابطال واگذاری کارخانه قند یاسوج، کارگران هفت‌تپه درگیر مسئله‌ای همانند مسئله‌ی کارخانه قند بودند. چه نیکو می‌بود اگر در روز گرفتن رای ابطال واگذاری، اعلام همبستگی با کارگران هفت‌تپه می‌داشتید. کارگرانی که رنج‌هایی مثل شماها دارند. غم نان. نه مرفهان بی‌درد ویا کسانی که از سر طمع و یا گرفتن پست و مقام در دولت بعد یا حکومت بعد به وضعیت شما نگاه می‌کنند.