فیلم کودک و استثمار ساختهی محمدرضا اصلانی در فاصلهی سالهای ۵۸ تا ۶۱ به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته شد. این فیلم پس از اشارهای گذرا به شرایط بینالمللیای که توسعهی سرمایهداری در کشورهای پیرامونی را موجب میشود، کار، زندگی و دیگر وجوه زندگی کودکان کارگر را به تصویر میکشد.
نظام سرمایهداری با تکامل بخشیدن به بهرهکشی و استثمار نیروی کار، آنچنان استثمار انسان از انسان را تکامل بخشیده، که تا پیش از آن هرگز مانندش دیده نشده است. این روابط تولیدی شرایط کار و کنترل انسان بر کارش را به چنان آستانههای هولناکی میرساند که به سختی میتوان آن را حتی با نظامهای قرون وسطایی مقایسه کرد. در حالتی که شرایط سخت و نفرتانگیز کار، حتی جسم و روان کارگر بزرگسال را هم دستخوش زوال و انحطاط زودرس میکند، میتوان تصور کرد که این کار چه بلایی بر سر کودکان کارگر میآورد.
این ویرانی گسترده که انگیزهی کسب سود و بیدفاعی کودکان دلیل اصلیاش بود، مصدومیت، پیری و مرگ زودهنگام را در پی دارد. این مرگ زودهنگام کودکان و نوجوانان طبقهی کارگر گاهی آنچنان ابعاد گستردهای به خود گرفته است که بازتولید اجتماعی این طبقه را با مانع مواجه ساخته است. دولتهای سرمایهداری به عنوان دولتهایی که منافع کل طبقهی سرمایهداری را در نظر میگیرند، برای آنکه این بازتولید اجتماعی با بحران مواجه نشود و اساساً کارگری وجود داشته باشد که در نسلهای بعدی بتوان استثمارش کرد، ممنوعیتهایی را برای به کار گرفتن کودکان اعمال میکنند.
این قوانین از طرفی کارکودکان را تا حدی که برای بازتولید نسل طبقهی کارگر ضروری است، محدود کرده و از سوی دیگر باعث میشود تا کارگاهها و واحدهایی که از کارگران کودک و نوجوان به صورت «غیرقانونی(!)» استفاده میکنند، بدون وجود هر گونه قانون کار در شرایطی رعبآور از کودکان بهرهکشی کنند.
فیلم کودک و استثمار این شرایط رعبآور را که در حاشیهی قانون منع کار کودکان اتفاق میافتد، به تصویر میکشد. مطابق آمارهایی که سازندگان فیلم از اطلاعات رسمی حکومت پهلوی میآورند، از پنج و نیم میلیون کارگری که در ایران در دههی پنجاه در ایران فعال بودند، دو میلیون کودک و نوجوان وجود داشته است. مطابق این آمارها دستمزد کودکان و نوجوانان در همان زمان یک چهارم دستمزد بزرگسالان بوده است. مطابق آمار آن زمان کارگران نود و شش درصد از جمعیت فعال در تولید و کارفرمایان تنها چهار درصد از جمعیت فعال در تولید را به خود اختصاص دادهاند؛ در حالی که این چهار درصد، ۶۵ درصد از درآمدهای تولیدی را به خود اختصاص داده و ۳۵ درصد مابقی متعلق به کارگران بوده است.
در سال ۵۵، از میان ۱۳ میلیون کودک و نوجوان ۵ تا ۱۳ ساله، دو میلیون از کودکان کارگر بوده اند. اکثریت این کودکان در بیسکوییتسازی، آدامسسازی، دباغی، شیشهگری و سنگبری مشغول کار بودند. فیلمْ وضعیت بهداشتی بسیار اسفناکِ کار در دباغیها را نشان میدهد. کودکان در میان انواع و اقسام حشرات مشغول به کار بودند. در سنگبری، خاک سنگ به طور وحشتناکی تنفس کارگران کودک را مختل کرده بود.
وضعیت کارگران در شیشهگری نیز نشان داده شده است. کودک معمولا در دمای شصت درجهی کارگاه شیشهگری باید فاصلهی پنج متری میان کوره و دستگاه تراش را بدود و شیشهی ذوب شده را به استادکار برساند. کودکان در یک شیفت هشت ساعته و در این دمای بالا مجبورند تا مسیر پنج متری را حدود دو کیلومتر بدوند.
در ادامه، فیلمْ وضعیت مصدومیت و پیری زودرس این کودکان را به تصویر میکشد. وضعیت هولناکی که نبود ایمنی کار، شرایط سنگین کاری، ساعات کار زیاد و همچنین سوءتغذیه از دلایل آن است. وضعیت فرهنگی، خوراک، مسکن و همچنین اعتیاد و بزهکاری مجموعهی شرایطی هستند که به دقت مورد بررسی و تحلیل عوامل ساخت قرار گرفته و استادانه به تصویر کشیده شده اند. نرخ بالای استثمار و ویرانی گستردهی نسلهای جوان طبقهی کارگر به ما یادآور میشود که در راه تثبیت و رشد سرمایهداری ایران، چه فلاکتها که به طبقهی کارگر تحمیل نشده، و چه هزینهها که از جان کارگران پرداخت نشده است.
با همهی اینها، کودک و استثمار تنها روایتگر فلاکت و بدبختی انسان نیست. در این فیلم خلاقیت، شجاعت و مبارزهی کودکان برای زندگی ارج نهاده میشود؛ دیدنِ کودکانی که با تحمل رنجهای بسیار به مراقبت از پدرانشان ـ که آنان نیز اغلب در محیط کار مصدوم شدهاند میپردازند ـ امید را در دل هر کارگری که این فیلم را میبیند روشن میکند. این کودکان ارزش زندگی را میدانند، چرا که زحمتهای پدرانشان را برای بقا دیدهاند.
فیلم کودک و استثمار اگرچه در سالهای ۵۸ تا ۶۱ ساخته شده، اما همچنان برای ما تازگی دارد. کودکان و نوجوانان طبقهی کارگر ایران امروز نیز متحمل ضربات سختی از سوی مناسبات استثمار میشوند.