پندارها و شکاف‌های یک نمودار

در جهانی که زندگی می‌کنیم، ثروت به شکل کالا پیرامون ما را انباشته است. کارگران واحدهای تولیدی اعم از کارخانه‌ها و کشت‌زارها و بنادر و … با نیروی کار خود و با صرف زمان زندگی‌شان، این ثروت را تولید می‌کنند و این محصولات زحمتِ ایشان راه به بازارها می‌یابند و در ازای قیمت پولی مبادله می‌شوند. این قیمت هیچ نیست به‌جز بیان پولیِ زمان نهفته‌شده‌ی کار کارگران در درون کالاها. پس ثروت محصول کار کارگران و محصول صَرف شدن عمر آن‌هاست.

سرمایه‌داران برای این‌که کالای بیش‌تری تولید شود و به پول بیش‌تری دست پیدا کنند با افزایش زمان کار و یا با افزایش شدت کار به این هدف دست پیدا می‌کنند. برای آن‌هایی که گذرشان به واحدهای تولیدی خورده و تن‌شان به صابون سرمایه‌داران و مدیران‌شان ماسیده، از روز روشن‌تر است که ایشان هیچ قاعده و قانونی را نمی‌شناسند الّا سود بیش‌تر و در این راه آسمان و زمین را به هم می‌دوزند و به اصطلاح خدا را هم بنده نیستند.

ما در دورانی زندگی می‌کنیم که در تمایز با دوران‌های قبلی، نام سرمایه‌داری بر آن نهاده‌اند. در این دوران اصل اساسی تنظیم جامعه، سود و سود بیش‌تر است. برای این‌که این امر تحقق یابد باید همه‌چیز طبیعی جلوه کند و نیز هیچ‌چیزی از تیررس توجیهات سرمایه‌دارانه دور نماند. از پیِ همین مسیر است که انواع و اقسام قلم‌به‌مزدان و نویسندگان و به‌اصطلاح مصلحان سروکله‌شان پیدا می‌شود و شروع به ریسیدن کلمات به هم می‌کنند تا آن اصل اساسی از گزندها در امان بماند و شرایط تحققش هم هرچه‌بیش‌تر فراهم‌تر بشود. قسمت عمده‌ای از این قلم‌به‌مزدان را در تاریخ، “لیبرال” نام‌گذاری کرده‌اند.

در کشور ما نیز از این لیبرال‌ها کم نیستند و از آن‌جا که جامعه‌ی ما نیز، شبیه بسیاری از مناطق جهان، تا گردن در مناسبات سرمایه‌دارانه فرو رفته است از این دست لیبرال‌ها بسیار پیدا می‌شوند. اگر از این بگذریم که کلیت نظام دولتیِ ایرانِ فعلی بر اساس همین لیبرالیسم است که بنا شده است، بسیاری از این لیبرال‌های ویترین‌دار تا سطح مشاورین عالی دولت و صاحب‌منصبان عالی‌رتبه نیز بالا رفته‌اند. پس اصلاً عجیب نیست که تمامی کردوکار و سیاست‌های این دولت در راستای اصل سود بیش‌تر باشد و نیز اصلاً جای تعجب نیست که سرتاپای بلغورات شفاهی و افاضات نوشتاری‌شان، دربرگیرنده‌ی توجیهات وضع موجود و تلاش در جهت فراهم‌ترشدنِ زمینه برای همان اصل زرین سرمایه‌داری باشد: سود بیش‌تر.

همان‌طور که در بالا گفتیم یکی از روش‌هایی که سرمایه‌داران برای تولید شدن کالای بیش‌تر در پیش می‌گیرند در کنار افزایش زمان کار، بالا بردن شدت و سرعت کار است. کارگرانی که طبق قانون کار می‌بایست ۴۴ ساعت در هفته کار کنند، باید بر شدت کارشان افزوده شود که توبره‌ی سود صاحبان سرمایه بیش‌تر پر شود. از این بگذریم که آن ۴۴ ساعت نیز در اغلب محیط‌های کار به طُرُق مختلف خدشه‌دار می‌شود.

به‌طور مثال زمان کار برای کارگران پروژه‌ای به روزی ۱۴ ساعت هم می‌رسد. در محیط‌های کار زیادی، کارگران مجبور به اضافه‌کاری می‌شوند بدون آن‌که اضافه‌کاری‌ای در قبال این زمان کارِ بیش‌تر پرداخت شود. همین‌طور که یک قانون نانوشته‌ای در بیش‌تر شرکت‌ها وجود دارد که اگر دیرتر بر سر کار حاضر شویم به طور تصاعدی با کسر از زمان کار مواجه می‌شویم. مثلاً ده دقیقه‌ی اول نیم ساعت، ده دقیقه‌ی دوم یک ساعت و ده دقیقه‌ی سوم دو ساعت. همه‌ی این اجحافاتِ مضاف بر بهره‌کشی را بگذارید در کنار دست‌مزدهای نامکفی‌ای که با توجه به تورم مرسوم اقتصاد سرمایه‌دارانه و تورم مضاعفِ این روزهای اقتصاد ایران، هر روز بیش‌تر آب می‌رود و هر روز بیش‌تر تهیه مایحتاج ضروری خانواده‌های کارگری و فرودستان شهر و روستا به امری شاق و نشدنی تبدیل می‌شود.

حالا تمامی آن‌چه را که در بالا گفتیم را محمل قضاوت در خصوص تصویر زیر قرار دهید. این نمودار را تارنگاشت “ایرنا” که خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی است تهیه کرده و آن را مجاریِ دیگر، از جمله تارنگاشت “ایران امروز” بازنشر کرده‌اند. تارنگاشت آخری مواضع کاملاً لیبرالی داشته و از محافل سیاسیِ اپوزیسیون که خواستار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی هستند، سرچشمه می‌گیرد. به طور مثال احمد زیدآبادی، چهره‌ی اسبق دانشجویان تحکیم وحدتی و از بازداشتیان مشهور جنبش سبز ۸۸ از نویسندگان ثابت این سایت می‌باشد.

ساعت  کار مفید ایرانی‌ها به روایت ایرنا
ساعت کار مفید ایرانی‌ها به روایت ایرنا

در ابتدا این نمودار می‌گوید که من هیچ‌چیز نیستم الا داده‌ها و اعداد ریاضی که آن‌ها هم بدون پیش‌داوری، صرفاً از واقعیت و آمارهای موجود جمع‌آوری و جمع‌بندی شده‌اند: همان حربه‌ی اعداد معصوم. این اعداد، اَدای بداهت و طبیعی‌بودنِ محضی را درمی‌آورند و می‌خواهند که بیننده را یک‌راست به صداقت خود خوشبین کنند.

وقتی یک کارگر و زحمت‌کش این نمودار را می‌بیند، در مواجهه‌ی اول به چه نتایجی باید برسد. قاعدتاً اولین نتیجه این است که اگر من دچار تنگ‌دستی و وضعیت معیشتی ناگوار هستم به دلیل این است که ساعت کار مفیدم پایین است و نه به دلیل سیستم بهره‌کشیِ سرمایه‌داریِ حاکم و نه به این دلیل که ماحصل کار من توسط سرمایه‌داران به یغما و چپاول می‌رود. پس باید بهتر و شدیدتر کار کرد. باید این اختلاف فاحش حداقل ۲۹ ساعته را جبران کرد تا به سعادت و دروازه‌های آرامش رسید.

دومین نتیجه‌ای که باید برسد نیز این است که دلیل خوشبختیِ کشورهای چون کره‌ی جنوبی و ژاپن و آلمان و … زیاد بودن ساعت کار مفید در این کشورهاست. غیر از این‌که این برداشت، شکاف طبقاتی و وجود انواع و اقسام کثافات و فسادها را در این کشورها پنهان می‌کند، به فرد بیننده می‌خواهد بقولاند که بر شدت کارت بیفزا و به اصطلاح وجدان کاری‌ات را هر چه بیش‌تر صیقل بده.

پس یک تصویر نموداری ساده چنین دلالت‌های فریبنده و ضدکارگریِ عمیقی را در درون خود حمل می‌کند و از آن‌جا که بسیار ساده و راحت‌الفهم نیز است، راحت‌تر به هدف می‌نشیند. در صورت نبودِ سپر دفاعیِ غریزه و آگاهیِ طبقاتی دقیقاً به هدف می‌نشیند و علاوه بر نتایج اقتصادی، حس بی‌جای ملی‌گرایی و ناسیونالیستیِ بیننده را هم قلقلک می‌دهد.

البته این نمودار شبیه هر چیز دیگری که سرمایه‌داران می‌خواهند به خورد آحاد فرودستان بدهند، پیشاپیش خط خورده است و مواردی را در درون خود حمل می‌کند که ناقض خویش است. به طور مثال در همین نمودار، رتبه دوم را یونان داراست که از ۴۰ ساعت کار هفتگی، ۳۹ ساعت کار مفید دارند. ولی یادمان نرفته که چه‌طور همین کشور تا ۲ سال پیش سرشار از اعتصابات و اعتراضات کارگری و نیز تظاهرات‌های شهری بود که در آن‌ها اقشار کارگری و فرودست کشور یونان نسبت به وضعیت زندگی خویش و خانواده‌هایشان اعتراض داشتند و در این اعتصاب‌ها و اعتراضات نیز علاوه بر ضرب‌وشتم عمومی‌شان، بعضاً کشته هم می‌دادند. یونان هم‌اکنون نیز شاهد این اعتراضات است، حال فعلاً با بروز و ظهور کم‌تر. جالب اینکه در همان مقطع هم نهادهای حاکم اتحادیه اروپا به یونانیان اتهام تنبلی و کم‌کاری می‌زدند.

هم‌چنین از شکاف‌های این نمودار این حقیقت را می‌توان به نظاره نشست که مگر ساعت کار مفید هفتگیِ مکزیکی‌ها، ۹ ساعت بیش‎تر از آمریکایی‌ها نیست، پس چرا سطح زندگیِ عمومی اقشار کارگری و فرودستان مکزیک بسیار پایین است و دلقکی مثل ترامپ در حال ساخت دیوار حایل برای جلوگیری از مهاجرت مکزیکی‌تبارها به داخل خاک ایالات متحده می‌باشد؟

سرمایه‌داری با هزاران رسانه، اعم از شبکه‌های ماهواره‌ای و تلویزیونی، سایت‌های اینترنتی، شبکه‌های اجتماعی‌ای چون تلگرام و اینستاگرام، منابر و سکوهای خطابه و از طریق هزاران هزار روزنامه‌نگار، نویسنده، هنرمند، مشاهیر ورزشی و سینمایی، استاد دانشگاه، فیلسوف، نظریه‌پرداز، اقتصاددان و … مشغول بمباران اذهان می‌باشد. تنها راه مقابله اعتماد به همان شک غریزیِ ابتدایی‌مان است که در لحظه‌ی اول برخورد با این پیام‌ها و نوشته‌ها بِهِمان دست می‌دهد و سپس وفاداری به آن شک غریزی تا به انتها و تبدیل کردن آن شک غریزی و وفاداری به آگاهی طبقاتی و اشاعه‌ی این آگاهی در بطن و متن هم‌طبقه‌ای‌هایمان.

جستارهای وابسته